نمیاد حتی چهرتو یادش /همون دیوونه که با عشق/واسه موندنت خواهش کرد/بهتر بود میکردی درکش/جای اینکه تو ترک ش/کنی حالا دیگه بی حسی از عشق هست/نمیدونم اصن مدادمو کاغذمو خط های دفترم با هم دیگه چی میگ ن/میدون و همه واسه باز کردن قفل دل لیلی دنبال کلیدن/مجنون هم که اینجا نشسته پشت یه دفتر خودکار هم دست ش/رپ میکنه/با درد های قلبش البته بدون مرز ها و خطک ش