پارسیان – پارسا غلامی
توی چشمای تو انگار یچی گم کرده دلم که نمیزاره بدون تو از این شهر برم
تو نفس هات مثل سایه است همراه منه جای خالیتو چجوری به یکی دیگه بدم
میدونم خوب میدونم دوری از احساس و دلم تو چه باشی چه نباشی باید این راهو برم
همه ترسم شده تصویر تو و خاطره هام نمیخوام دردمو با گذشته به هیچکی بگم
مث چشمای تو تاریک و سیاه دنیام تو که باشی مثل الان که نمیلرزه صدام
مث سرمای زمستون داره میلرزه تنم از درون مردمو هیچجوره نمیخنده لبام